شنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۹

Confusion will be my epitaph- 1

"... ما از کودکی سکوت کرده‌ایم، از آن هنگام که والدین‌مان سر میز، با آن واژه‌های سنگین و خونین و کهنه گفت‌و‌گو می‌کردند ما به اعتراض و تحقیر سکوت می‌کردیم. ما سکوت می‌کردیم تا والدین‌مان درک کنند که این واژه‌های بلند‌بالا دیگر به دردمان نمی‌خورند. ما واژگان دیگری حاضر داشتیم. سکوت می‌کردیم و به واژه‌های جدیدمان اعتماد داشتیم. می‌خواستیم بعدها این واژه‌ها را برای ارتباط با مردمانی که آن را درک می‌کردند، به کار بگیریم. سکوت ما غنای ما بود. اکنون خجالت زده و ناامیدیم و تمامیت نکبت سکوت را می‌شناسیم. دیگر نمی‌توانیم از دست آن رها شویم واژه های بالا‌بلندی که پدران‌مان به کار می‌بردند سکه های از رواج افتاده‌ای هستند که دیگر کسی خواهان‌شان نیست و هم‌زمان باید به این حقیقت نیز پی می‌بردیم که واژه‌های جدید ارزشی ندارند و با آنان نیز نمی‌شود چیزی خریداری کرد، نمی‌شود رابطه ای را برقرار ساخت؛ سرد، عقیم و آبکی اند. آدم نمی‌تواند با آن کتابی بنویسد، کسی را که دوست دارد به خود پیوند دهد، دوستی را برهاند...‌"

ناتالیا گینزبورگ

از مقدمه آلیس فلون وایدر بر "نجواهای شبانه" ترجمه فریده لاشایی

هیچ نظری موجود نیست: