پنجشنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۸

دو

من تا به حال کیف پولم را گم نکرده‌ام ولی توی کیف پول خیلی‌ها سرک کشیده‌ام. مادربزرگم اسکناس‌ها را لوله می‌کند و توی تک تک سوراخ سنبه‌های کیفش می‌چپاند. بچه که بودم فکر می‌کردم مادربزرگم از همه پولدارتر است، چون همیشه مثل شعبده‌بازها از یک جای کیفش٬ یک لوله اسکناس لهیده می‌کشید بیرون. مامانم یک کیف چرمی مشکی برای اسکناس‌ها دارد که به ترتیب ارزش پول‌ها را در آن می‌چیند. یک کیف کوچولو با قفل آهنی دارد که سکه‌هایش را توی آن می‌ریزد. یک کیف پارچه‌ای ارزان هم دارد که همه مدارکش آن تو است. برادرم یک کیف لاغر دارد درست عین خودش. دو تا اسکناس هزاری توی کیفش هست با کارت مترو و کارت دانشجویی و کارت همه کتابخانه‌های شهر. بچه که بود یک دفتر آهنربایی کوچولو تاشو داشت که شماره تلفن همه را توش نوشته بود.

کیف من یک کیف پوست سوسماری قهوه‌ای شیک است که دو تا زیپ دارد. یک زیپ مال اسکناس‌هاست که به ترتیب ارزش مرتب شده‌اند و یک زیپ مال کارت‌های اعتباری و همه مدارک زندگی‌ام. عکس شوهرم را هم گذاشته‌ام توی کیف پولم که وقتی توی تاکسی می‌خواهم پول بدهم بغلی‌ام بفهمد شوهر کرده‌ام و دیگر آرنجش را توی پهلویم فرو نکند.

من تا به حال کیف پولم را گم نکرده‌ام اما وقتی صبح 23 خرداد 1388 زنگ زدم به رضا و سلام نکرده پقی زدم زیر گریه؛ بهش گفتم احساس می‌کنم کیف پولم را دزدیده‌اند. بهش گفتم انگار یک نفر ناغافل توی یک جای شلوغ٬ درست وقتی من گرم خنده و شوخی با بغل‌دستی‌ام بوده‌ام کیفم را زده. بهش گفتم شخصی‌ترین چیز زندگیم٬ مدارکم٬ عکس شوهرم٬ ته بلیط‌های سینما٬ همه با هم٬ انگار گم شده. به رضا گفتم الان آن دزد کثیف یک جا نشسته و دارد لای زندگی من چرخ می‌زند. همینطور که اشک‌هایم را قورت می‌دادم به رضا گفتم که حالا دیگر هیچ کس من را نمی‌شناسد. انگار قرار است من دیگر جزو آدم‌های این مملکت نباشم. به من گفته‌اند بچه خوبی نبوده‌ای٬ زود باش برو آن گوشه بشین و فعلاً به کارهای زشتت فکر کن. بعد از آن همه بی‌خوابی٬ توی دستمالم فین کردم و به رضا گفتم که انگاری یک نفر زندگیم را دزدیده. بعد دیدم که این همه وقت رضا اصلاً جواب نداده. بعد شنیدم که رضا هم آن ور خط توی دستمالش فین کرد.

۲ نظر:

بهناز گفت...

انگارِ اون روز ِ نحس ِ زشت از یاد نرفتنی، همه اون ور ِ خط تو دستمال شون فین کردند

سولماز گفت...

دارم شیفته ی وبلاگت میشم. (یه دوست تو گودر شیر کرده بود پست آخرتو)
اِ! آخرشه!
شدم.