پنجشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۹

پانزده

رضا گفت دندونت درد می کنه؟ پدرام سرش را تکان داد. رضا گفت خب عیب نداره درد مال مَرده. گفتم چقد هم که درد می کشین. رضا گفت بابا حالا یه بار تو عمرتون بچه می زایین ها. اونم که تو نمی خوای بزایی. گفتم اِ؟ اون خان عمو جان منه که هر ماه دهنش صاف میشه؟ پدرام به دهنش اشاره کرد. یعنی فعلاً که مال منه که سرویسه. رضا گفت اونم که هر ماه یه هفته قبلش و یه هفته بعدش، فشارتون پایینه و اعصاب ندارین و چیز سنگین نمی تونین بلند کنین و آدمو کتک می زنین. دردشم مال ماست. گفتم بمیرم برات که انقد درد می کشی. پدرام گفت لاست جدیدو برداشتی؟ گفتم آره. گفت گُه می زنه به زندگی آدم. خفنه. موژان گفت خفنه؟ من ندیدم. پدرام سر تکان داد. رضا گفت سریال کلاً مزخرفه. آدم به هیچیش نمی رسه. موژان گفت مثلاً به چیت نمی رسی؟ رضا گفت به کتاب خوندن. گفتم تو رو نوشته تعصب داری. رضا گفت دارم. من اصلاً خبرارَم دوست دارم بخونم. گفتم مریضی دیگه. متعصبی. گفت عمه ت متعصبه. گفتم ولی عمه م پریود می شه.

هیچ نظری موجود نیست: