سه‌شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۹

ایستگاه شعر- 3

تنها خنده تو بود

دست‌های تو

لب‌های تو

آغوش تو

که من را به روز وصل می‌کرد

به این خالیِ پشت میز

به این دهان‌هایی که می‌جنبند و کلمه‌ها را به صورتم پرتاب می‌کنند

به آینه‌ای که مرا زنی معمولی نشان می‌دهد

من مدام دارم سقوط می‌کنم

زشت‌تر می‌شوم

-برگرد-


 

هیچ نظری موجود نیست: